شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

2-سيمرغ

+ فرشته کنار بسترش آمد و قرصي نان برايش آورد و گفت: چيزي بخور! پهلوان رنجور. سال هاست که چيزي نخورده اي. گرسنگي از پاي درت مي آورد. ما چيزي نمي خوريم چون فرشته ايم و نور مي خوريم تو اما آدمي ، و آدم ها بسته نان و آبند . پهلوان رنجور لبخند زد، تلخ و گفت: تو فرشته اي و نور مي خوري، ما هم آدميم و گاهي به جاي نان و آب، غيرت مي خوريم.
جزتو
91/12/20
2-سيمرغ
تو اما نمي داني غيرت چيست، زيرا آن روز که خداي غيور غيرت را قسمت مي کرد تو نبودي و ما همه غيرت آسمان را با خود به زمين آورديم .فرشته گفت: من نمي دانم اينکه مي گويي چيست، اما هر چه که باشد ضروري نيست، چون گفته اند که آدم ها بي آب و بي نان مي ميرند. اما نگفته اند که براي زندگي بر زمين ، غيرت لازم است .
2-سيمرغ
پهلوان گفت: نگفته اند تا آدم ها خود کشفش کنند. نگفته اند تا آدم ها روزي بپرسند چرا آب هست و نان هست و زندگي نيست؟ نگفته اند تا آدم ها بفهمند آب را از چشمه مي گيرند و نان را از گندم. اما غيرت را از خون مي گيرند و از عشق و غرور . فرشته چيزي نگفت چون نه از عشق چيزي مي دانست و نه از خون و نه از غرور فرشته تنها نگاه مي کرد<
2-سيمرغ
پهلوان به فرشته گفت : بيا اين نان را با خودت ببر. هيچ ناني ديگر ما را سير نخواهد کرد. ما به غيرت خود سيريم . فرشته رفت. فرشته نان را با خود به آسمان برد و آن را بين فرشته ها قسمت کرد و گفت: اين نان را ببوييد.اين نان متبرک است. اين نان به بوي غيرت يک انسان آغشته است .<
2-سيمرغ
رتبه 0
0 برگزیده
202 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
2-سيمرغ عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top